در حالی که تمام تلاش برای پیروی از قوانین سبک استناد شده است ، ممکن است اختلافاتی وجود داشته باشد. در صورت داشتن هرگونه سؤال ، لطفاً به کتابچه راهنمای مناسب یا منابع دیگر مراجعه کنید.
ویراستاران ما آنچه را که ارسال کرده اید بررسی می کنند و تعیین می کنند که آیا مقاله را تجدید نظر کنید.
در حالی که تمام تلاش برای پیروی از قوانین سبک استناد شده است ، ممکن است اختلافاتی وجود داشته باشد. در صورت داشتن هرگونه سؤال ، لطفاً به کتابچه راهنمای مناسب یا منابع دیگر مراجعه کنید.
ویراستاران ما آنچه را که ارسال کرده اید بررسی می کنند و تعیین می کنند که آیا مقاله را تجدید نظر کنید.
متولد: c. 590 پیش از میلاد یا c. 580 پیش از میلاد رسانه ایران.(نمایش بیشتر) درگذشت: c. 529 پیش از میلاد آسیا.(نمایش بیشتر) عنوان / دفتر: کینگ (550BC-529BC) ، پارس.(نمایش بیشتر) بنیانگذار: سلسله هخامن.(نمایش بیشتر) خانه / سلسله: سلسله هخمن.(بیشتر نشان بده، اطلاعات بیشتر)
کوروش بزرگ بنیانگذار امپراتوری هخامن بود. امپراتوری او که از دریای اژه تا رودخانه ایندوس امتداد داشت ، بزرگترین چیزی بود که تاکنون در زمان حکومت وی وجود داشته است. کوروش پادشاهی خود را با استفاده از ترکیبی از فتح و دیپلماسی ، با گواهی مهارت های خود به عنوان یک جنگجو و یک دولتمرد ، به هم زد. شهرت وی به عنوان "عالی" احتمالاً با توجه به اینکه چهره وی اسطوره شد ، افزایش یافته است. مورخ یونانی هرودوتوس یکی از شناخته شده ترین افسانه های مربوط به حاکم را در تاریخ خود ثبت کرد.
در شرح تاریخی هرودوت از تربیت کوروش ، کوروش آستانه پدربزرگ خود را سرنگون می کند و پادشاهی متوسط دوم را با فارسی که او به ارث برده است ، متحد می کند. گفته های هرودوت به صورت اسطوره ای قابل تشخیص است: King Astyages رویایی دارد که نوه اش کوروش او را غصب می کند. Astyages سعی می کند وقایع رویای را پیش بینی کند اما در عوض آنها را به ثمر می رساند. نسخه های جایگزین زندگی کوروش را می توان در سایر متون کلاسیک ، مانند آثار مورخان یونانی Xenophon و Ctesias یافت - هر دو نفر بعد از هرودوت زندگی نمی کردند.
فعالیت کوروش به عنوان یک رهبر نظامی در سال 550 پیش از میلاد با جدیت آغاز شد ، هنگامی که او در برابر بزرگان خود (و با برخی از حساب ها ، پدربزرگش) ، کینگ آستاژها بلند شد. کوروش در دوران سلطنت خود ، مانند فتوحات لیدیا و بابل ، مبارزات انتخاباتی بسیار اسطوره ای را رهبری کرد. روایتی از دومی در کتاب مقدس ظاهر می شود: کوروش حاکم است که یهودیان را از اسیران بابل خود آزاد می کند. دانش ما از سلطنت وی پس از این نکته مبهم است ، اگرچه به احتمال زیاد وی در هنگام انجام کارزارهایی در مرزهای شرقی خود درگذشت.
مورخ یونانی هرودوتوس مشهورترین گزارش زندگی کوروش را در تاریخ خود ارائه می دهد ، اثری که احتمالاً به همان اندازه داستان داستانی بود (اگر نه بیشتر). نویسندگان بعدی در دوران باستان نیز در شیرآب درزیزه شرکت کردند و دقت تاریخی را در این روند قربانی کردند. در قرن چهارم قبل از میلاد ، زنوفون زندگی نامه ای نوشت که کوروش را به عنوان حاکم ایده آل قاب بندی کرد. CTESIAS همچنین در مورد زندگی کوروش در قرن چهارم نوشت و حسابی را ارائه داد که به ویژه از هرودوت متفاوت است. کوروش همچنین به طور خلاصه در کتاب مقدس به عنوان حاکم ظاهر می شود که مردم یهود را از اسارت در بابل آزاد می کند.
در مورد سالهای آخر زندگی کوروش شناخته شده است و داستانهای متناقض متناقض از مرگ وی وجود دارد. واضح است که وی در حالی که در مرزهای شرقی امپراتوری خود ، در جایی در نزدیکی رودخانه های Oxus (Amu Darya) و Jaxartes (Syr Darya) فعالیت می کرد ، درگذشت. هرودوت گزارشی از سقوط کوروش را ارائه می دهد که در آن ملکه یک گروه عشایری که کوروش در تلاش برای تسخیر است ، و پسرش کوروش کشته است ، سر فروپاشی سیروس را در کیسه ای از خون انسان قرار داد تا "او را پر کند". با این حال ، با پذیرش خود هرودوت ، این تنها یکی از چندین نسخه از رویدادهایی است که وی با آن روبرو شده است.
خلاصه ای از این موضوع را بخوانید
کوروش بزرگ ، همچنین به نام Cyrus II ، (متولد 590-580 پیش از میلاد ، رسانه ها ، یا Persis [اکنون در ایران] - در ج. 529 ، آسیا) ، فاتح که امپراتوری هخامن را تأسیس کرد ، با محوریت ایران و شامل شرق نزدیک از شرق نزدیکدریای اژه به سمت شرق به رودخانه ایندوس. او همچنین در افسانه کوروش - اولی که توسط زنوفون ، سرباز یونانی و نویسنده ، در سیروپیدیا خود ثبت شده است - به یاد می آورد ، به عنوان یک سلطنت تحمل و ایده آل که توسط پارس های باستان پدر مردم خود خوانده می شد. در کتاب مقدس او آزاد کننده یهودیانی است که در بابل اسیر شده بودند.
زندگی و افسانه
کوروش بین سالهای 590 تا 580 پیش از میلاد ، یا در رسانه ها و چه به احتمال زیاد در پریش ، استان مدرن Fārs ایران به دنیا آمد. معنای نام او مورد اختلاف است ، زیرا مشخص نیست که آیا این یک نام شخصی بوده است یا نام تاج و تخت که هنگام حاکم شدن به وی داده شده است. نکته قابل توجه این است که پس از امپراتوری هخامن ، نام دوباره در منابع مربوط به ایران ظاهر نمی شود ، که ممکن است حس خاصی از نام را نشان دهد.
با این حال ، اکثر محققان موافق هستند که کوروش بزرگ حداقل دومین نام برای حکومت در ایران بود. یک متن خط میخی در آکادیان-زبان بین النهرین (عراق امروزی) در دوران پیش از مسیحیان-او را به عنوان مثال می برد
پسر کامبیز ، پادشاه بزرگ ، پادشاه آنشان ، نوه کوروش ، پادشاه بزرگ ، پادشاه آنشان ، نوادگان Teispes ، پادشاه بزرگ ، پادشاه آنشان ، از خانواده ای [که همیشه] پادشاهی را انجام می داد.
در هر صورت ، واضح است که کوروش از یک خط طولانی از روسای حاکم آمده است.
مهمترین منبع برای زندگی وی ، مورخ یونانی هرودوتوس است. زندگی نامه ایده آل توسط Xenophon اثری برای ویرایش یونانیان در مورد حاکم ایده آل است ، نه یک رساله تاریخی. با این حال ، این نشان دهنده عزت بالایی است که کوروش در آن نگهداری می شد ، نه تنها توسط مردم خود ، پارس ها بلکه توسط یونانیان و دیگران. هرودوت می گوید که پارسیان کوروش را پدر خود می نامند ، در حالی که بعداً حاکمان هخامنیایی چندان مورد توجه قرار نگرفتند. داستان کودکی کوروش ، همانطور که توسط هرودوت با پژواک در Xenophon گفته شده است ، ممکن است یک افسانه Cyrus نامیده شود زیرا بدیهی است که الگویی از اعتقادات عامیانه در مورد خصوصیات تقریباً فوق بشری بنیانگذار یک سلسله را دنبال می کند. اعتقادات مشابهی در مورد بنیانگذاران سلسله های بعدی در طول تاریخ ایران نیز وجود دارد. طبق افسانه ، آستاژها ، پادشاه مادرها و اربابان پارس ها ، دختر خود را در ازدواج با واسال خود در پریش ، شاهزاده ای به نام کامبیز ، به دختر خود داد. از این ازدواج کوروش متولد شد. آستاژها ، با دیدن یک رویا که کودک برای سرنگونی او بزرگ شود ، دستور داد که سیروس به قتل برسد. با این حال ، مشاور اصلی وی در عوض ، کودک را به یک چوپان داد تا پرورش دهد. هنگامی که او 10 ساله بود ، کوروش به دلیل خصوصیات برجسته خود توسط آستیژس کشف شد ، که علی رغم رویای ، ترغیب شد که به پسر اجازه زندگی دهد. سیروس ، هنگامی که به مردانگی در پریش رسید ، علیه پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود قیام کرد. آستاژها علیه شورشیان راهپیمایی کردند ، اما ارتش وی او را ترک کرد و در سال 550 پیش از میلاد به کوروش تسلیم شد.
فتوحات کوروش
کوروش پس از ارث بردن امپراتوری پزشکی ، ابتدا مجبور شد قدرت خود را نسبت به قبایل ایرانی در فلات ایران قبل از گسترش به غرب ادغام کند. کروس ، پادشاه لیدیا در آسیای صغیر (آناتولی) ، هنگام شنیدن سقوط آستاژها ، دامنه های خود را با هزینه مدارها بزرگ کرده بود ، و سیروس به عنوان جانشین پادشاه متوسط ، علیه لیدیا راهپیمایی کرد. ساردیس ، پایتخت لیدیان ، در سال 547 یا 546 اسیر شد و کروس یا کشته شد یا خود را به اعدام سوزاند ، اگرچه طبق منابع دیگر وی توسط سیروس زندانی شد و به خوبی تحت درمان قرار گرفت. شهرهای یونانی یونان در سواحل دریای اژه ، به عنوان واساله های پادشاه لیدیان ، اکنون مشمول سیروس شدند و بیشتر آنها پس از محاصره های کوتاه ارسال شدند. چندین شورش از شهرهای یونان بعداً با شدت سرکوب شد. بعدی کوروش به بابل روی آورد ، جایی که نارضایتی مردم با حاکم نابونیدوس بهانه ای برای حمله به دشت ها به وی داد. این فتح سریع بود ، زیرا حتی کاهنان ماردوک ، خدای ملی کلانشهر بزرگ بابل ، از نابونیدوس خارج شده بودند. در اکتبر 539 پیش از میلاد ، بزرگترین شهر جهان باستان به پارس ها افتاد.
در کتاب مقدس (به عنوان مثال ، عزرا 1: 1-4) ، کوروش به دلیل آزاد کردن اسیر یهودیان در بابل و به آنها اجازه بازگشت به میهن خود را می دهد. کوروش نیز نسبت به بابلی ها و دیگران تحمل داشت. وی با حمایت از آداب و رسوم محلی و حتی قربانی کردن به خدایان محلی ، جمعیت محلی را مصالحه کرد. تصرف بابل نه تنها بین النهرین به دست کوروش بلکه سوریه و فلسطین نیز که قبلاً توسط بابلی ها فتح شده بود ، تحویل داد. حاکم Cilicia در آسیای صغیر هنگامی که دومی علیه کروسوس راهپیمایی کرد ، به متحد کوروش تبدیل شده بود و Cilicia وضعیت ویژه ای را در امپراتوری کوروش حفظ کرد. بنابراین توسط دیپلماسی و همچنین زور اسلحه بود که وی بزرگترین امپراتوری را که تا زمان خود شناخته شده بود تأسیس کرد.
به نظر می رسد کوروش چندین پایتخت داشته است. یکی شهر اکباتانا، همدان امروزی، پایتخت سابق مادها، و دیگری پایتخت جدید امپراتوری، پاسارگاد، در پارس بود، که گفته میشود در مکانی است که کوروش در نبرد با آستیاگ پیروز شده بود. ویرانه های امروزی، هرچند اندک، تحسین بیننده را برمی انگیزد. کوروش همچنین بابل را به عنوان پایتخت زمستانی نگه داشت.
کوروش بدون شوونیست ایرانی، به سرعت از مردمان تسخیر شده آموخت. او نه تنها مادها را آشتی داد، بلکه آنها را با ایرانیان در نوعی سلطنت دوگانه مادها و پارس متحد کرد. کوروش باید سنت های پادشاهی را از مادها، که در زمانی که ایرانیان صرفاً دست نشاندگان آنها بودند، بر یک امپراتوری حکومت می کردند، وام می گرفت. مادها احتمالاً به عنوان مشاور پادشاه هخامنشی به عنوان وزیر اعظم انتخاب شده است. در نقش برجستههای بعدی در تخت جمشید، پایتخت پادشاهان هخامنشی از زمان داریوش، اغلب یک مادها همراه با شاه بزرگ به تصویر کشیده شده است. عیلامیها، ساکنان بومی پارس، از بسیاری جهات نیز معلمان ایرانیان بودند، بهعنوان مثال، در لباس عیلامی که ایرانیها میپوشیدند و اشیای ایلامی که توسط آنها بر روی نقش برجستههای سنگی تخت جمشید حمل میشدند. همچنین به نظر می رسد که نوآوری کمی در حکومت و حکومت وجود داشته باشد، بلکه تمایل به وام گرفتن، همراه با توانایی تطبیق آنچه که به عاریت گرفته شده با امپراتوری جدید همراه شده است. کوروش بدون شک نابغه راهنما نه تنها در ایجاد امپراتوری بزرگ بلکه در شکل گیری فرهنگ و تمدن هخامنشی بود.
از زندگی خانوادگی کوروش اطلاع چندانی در دست نیست. او دو پسر داشت که یکی از آنها کمبوجیه جانشین او شد. دیگری، بردیا (Smerdis از یونانیان)، احتمالاً پس از حاکم شدن کمبوجیه مخفیانه توسط کمبوجیه کشته شد. کوروش حداقل یک دختر به نام آتوسا (که با برادرش کمبوجیه ازدواج کرد) و احتمالاً دو دختر دیگر داشت، اما هیچ نقشی در تاریخ نداشتند.
هنگامی که کوروش آستیاگ را شکست داد، متصرفات مادها را در شرق ایران نیز به ارث برد، اما مجبور شد برای تحکیم حکومت خود در این منطقه جنگ های زیادی انجام دهد. پس از فتح بابل، دوباره به شرق روی آورد و هرودوت از لشکرکشی خود به کوچ نشینان شرق دریای خزر می گوید. به گفته مورخ یونانی، کوروش در ابتدا موفق شد فرمانروای عشایر - به نام Massagetai - را که یک زن بود شکست دهد و پسرش را اسیر کند. هنگام خودکشی پسر در اسارت، مادرش سوگند انتقام گرفت و کوروش را شکست داد و کشت. داستان هرودوت ممکن است آخرالزمان باشد، اما فتوحات کوروش در آسیای مرکزی احتمالاً واقعی بوده است، زیرا یونانیان شهری در دورترین شهر سغد، Cyreschata یا Cyropolis نامیدهاند که به نظر میرسد میزان فتوحات شرقی او را ثابت میکند.
میراث کوروش
این شهادت به توانایی بنیانگذار امپراتوری هخامن است که پس از مرگ وی به گسترش خود ادامه داد و بیش از دو قرن به طول انجامید. اما کوروش نه تنها یک فاتح و مدیر عالی بود. وی جایی را در ذهن مردم پارسی شبیه به رومولوس و رموس در رم یا موسی برای بنی اسرائیلی ها در اختیار داشت. حماسه او در بسیاری از جزئیات داستان های قهرمان و فاتحان از جاهای دیگر جهان باستان را دنبال می کند. روشی که کودک کوروش به یک چوپان برای پرورش داده شد ، یادآور موسی در بولروش ها در مصر است و سرنگونی پدربزرگ استبداد وی در اسطوره ها و افسانه های دیگر تکرار می شود. شکی نیست که حماسه کوروش در اوایل پارس ها به وجود آمد و به یونانیان نیز شناخته شد. احساسات عزت و احترام یا حتی هراس که در آن پارسیان او را نگه داشته بود به یونانیان منتقل شد و تصادفی نبود که زنوفون سیروس را به عنوان الگوی یک حاکم برای درسهایی که می خواست به یونانیان خود منتقل کند ، انتخاب کرد.
به طور خلاصه ، چهره کوروش در طول تاریخ زنده مانده است و بیش از یک مرد بزرگ که امپراتوری را تأسیس کرده است. او به مظهر خصوصیات بزرگی که از یک حاکم در دوران باستان انتظار می رفت ، تبدیل شد و او ویژگی های قهرمانانه را به عنوان یک فاتح که مدارا و بزرگ و سنگین و شجاع و جسورانه بود ، فرض کرد. شخصیت او همانطور که یونانیان دیده می شود بر آنها و اسکندر کبیر تأثیر گذاشته است ، و همانطور که این سنت توسط رومی ها منتقل می شد ، ممکن است حتی اکنون تأثیر بگذارد. در سال 1971 ، ایران 2500 سالگرد تأسیس سلطنت توسط کوروش را جشن گرفت.