روش های مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و تصمیم گیری های سرمایه گذاری به دو دسته بسیار گسترده تقسیم می شوند: تجزیه و تحلیل بنیادی و تجزیه و تحلیل فنی. تجزیه و تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل ویژگی های یک شرکت به منظور تخمین ارزش خود است. تجزیه و تحلیل فنی طول می کشد یک رویکرد کاملا متفاوت; مورد 'ارزش' یک شرکت یا کالا اهمیتی نمی دهند. تکنسین ها (که گاهی اوقات چارتیست نامیده می شوند) فقط به حرکات قیمت در بازار علاقه مند هستند.
با وجود تمام ابزارهای فانتزی و عجیب و غریب که به کار می گیرد, تجزیه و تحلیل فنی عرضه و تقاضا را در یک بازار بررسی می کند تا تعیین کند که چه جهت یا روندی در اینده ادامه خواهد یافت. به عبارت دیگر تحلیل تکنیکال با مطالعه خود بازار بر خلاف مولفه هایش سعی در درک احساسات موجود در بازار دارد. اگر مزایا و محدودیت های تجزیه و تحلیل فنی را درک کنید می تواند مجموعه جدیدی از ابزارها یا مهارت ها را در اختیار شما قرار دهد که شما را قادر می سازد تا یک معامله گر یا سرمایه گذار بهتر باشید.
در این مقاله موضوع تحلیل تکنیکال را به شما معرفی می کنیم. این یک موضوع گسترده است, بنابراین ما فقط اصول اولیه را پوشش خواهیم داد, پایه و اساس شما را برای درک مفاهیم پیشرفته تر در جاده فراهم می کند.
بسیاری از سرمایه گذاران سریلانکا برای انتخاب سهام بر تجزیه و تحلیل اساسی تمرکز می کنند. معمولا این یافته ها را با استفاده از تحلیل تکنیکال بررسی می کنند. با این حال ناامید کننده است که چگونه برخی از افراد تلاش کردند تا یافته های خود را از طریق تجزیه و تحلیل فنی تحریف کنند تا سرمایه گذاران را گمراه کنند. این امر در طول گاو نر در سال 2010/2011 به وضوح مشهود بود. بنابراین برای سرمایه گذاران بسیار مهم است که در مورد توصیه هایی که دریافت می کنند کوشا باشند.
تجزیه و تحلیل فنی: مفروضات اساسی
همانطور که گفته شد تحلیلگران فنی سعی نمی کنند ارزش ذاتی یک امنیت را اندازه گیری کنند بلکه در عوض از نمودارها و ابزارهای دیگر برای شناسایی الگوهایی استفاده می کنند که می توانند فعالیت های بعدی را نشان دهند.
همانطور که بسیاری از سبک های سرمایه گذاری در سمت اساسی وجود دارد, همچنین بسیاری از انواع مختلف از معامله گران فنی وجود دارد. برخی به الگوهای نمودار متکی هستند در حالی که برخی دیگر از شاخص های فنی و نوسانگرها استفاده می کنند. بیشتر از ترکیبی از این دو استفاده می کنند. در هر صورت استفاده انحصاری تحلیلگران فنی از داده های قیمت و حجم تاریخی چیزی است که این داده ها را از همتایان اساسی خود جدا می کند. بر خلاف تحلیلگران بنیادی تحلیلگران فنی اهمیتی نمی دهند که سهام کم ارزش است - تنها چیزی که مهم است داده های معاملاتی گذشته امنیت است و این داده ها چه اطلاعاتی می توانند در مورد اینکه امنیت ممکن است در اینده حرکت کند فراهم کند.
زمینه تجزیه و تحلیل فنی بر اساس سه فرض است:
- بازار همه چیز را تخفیف می دهد
- حرکت قیمت در روند
- تاریخ تمایل به تکرار دارد
بازار همه چیز را تخفیف می دهد
انتقاد عمده از تجزیه و تحلیل فنی این است که فقط حرکت قیمت را نادیده می گیرد و عوامل اساسی شرکت را نادیده می گیرد. با این حال, تجزیه و تحلیل فنی فرض می شود که در هر زمان داده شده, قیمت سهام نشان دهنده همه چیز است که یا می تواند شرکت را تحت تاثیر قرار - از جمله عوامل اساسی. تحلیلگران فنی بر این باورند که اصول این شرکت, همراه با عوامل اقتصادی گسترده تر و روانشناسی بازار, همه به سهام از بین بردن نیاز به واقع در نظر گرفتن این عوامل به طور جداگانه قیمت. این تنها تجزیه و تحلیل حرکت قیمت را ترک می کند که نظریه فنی به عنوان یک محصول از عرضه و تقاضا برای یک سهام خاص در بازار است.
حرکت قیمت در روند
در تحلیل تکنیکال اعتقاد بر این است که حرکت قیمت از روندها پیروی می کند. این به این معنی است که پس از یک روند ایجاد شده است, جنبش قیمت بعدی به احتمال زیاد به در همان جهت به عنوان روند از مخالف باشد. بیشتر استراتژی های معاملاتی فنی بر اساس این فرض است.
تاریخ تمایل به تکرار دارد
ایده مهم دیگر در تحلیل تکنیکال این است که تاریخ عمدتا از نظر حرکت قیمت تکرار می شود. ماهیت تکراری حرکات قیمت به روانشناسی بازار نسبت داده می شود به عبارت دیگر فعالان بازار تمایل دارند با گذشت زمان واکنش مداوم به محرک های مشابه بازار نشان دهند. تجزیه و تحلیل فنی از الگوهای نمودار برای تجزیه و تحلیل حرکات بازار و درک روندها استفاده می کند. اگرچه بسیاری از این نمودارها بیش از 100 سال است که مورد استفاده قرار می گیرند اما هنوز اعتقاد بر این است که مرتبط هستند زیرا الگوهایی را در حرکات قیمت نشان می دهند که اغلب تکرار می شوند.
تجزیه و تحلیل فنی: اساسی در مقابل تجزیه و تحلیل فنی
تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دو مکتب فکری اصلی در بازارهای مالی هستند. همانطور که اشاره کردیم تحلیل تکنیکال به حرکت قیمت یک اوراق بهادار نگاه می کند و از این داده ها برای پیش بینی حرکت های بعدی قیمت استفاده می کند. از طرف دیگر تحلیل بنیادی به عوامل اقتصادی معروف به اصول نگاه می کند. بیایید به جزییات تفاوت این دو رویکرد بپردازیم.
نمودارها در مقابل صورتهای مالی
در ابتدایی ترین سطح, یک تحلیلگر فنی روش امنیت از نمودار, در حالی که یک تحلیلگر اساسی با صورتهای مالی شروع می شود.
یک تحلیلگر بنیادی با نگاه کردن به ترازنامه, صورت جریان نقدی و صورت سود و زیان, سعی می کند ارزش یک شرکت را تعیین کند. در شرایط مالی یک تحلیلگر تلاش برای اندازه گیری یک شرکت ارزش ذاتی. در این رویکرد تصمیمات سرمایه گذاری نسبتا ساده است - اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی خود معامله شود سرمایه گذاری خوبی است. اگر چه این ساده است (تجزیه و تحلیل بنیادی فراتر از فقط صورتهای مالی می رود) برای اهداف این مقاله, این اصل ساده صادق است.
از طرف دیگر معامله گران فنی معتقدند هیچ دلیلی برای تجزیه و تحلیل اصول یک شرکت وجود ندارد زیرا همه اینها در قیمت سهام حساب می شود. تکنسین ها بر این باورند که تمام اطلاعات مورد نیاز در مورد سهام را می توان در نمودارهای خود یافت.
افق زمانی
تجزیه و تحلیل بنیادی طول می کشد یک رویکرد نسبتا بلند مدت به تجزیه و تحلیل بازار در مقایسه با تجزیه و تحلیل فنی. در حالی که تجزیه و تحلیل فنی می تواند مورد استفاده قرار گیرد در یک بازه زمانی از هفته, روز و یا حتی دقیقه, تجزیه و تحلیل بنیادی اغلب به نظر می رسد در داده ها بیش از چند سال.
بازه های زمانی متفاوتی که این دو رویکرد استفاده می کنند نتیجه ماهیت سبک سرمایه گذاری است که هر کدام پایبند هستند. ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا ارزش یک شرکت در بازار منعکس شود, بنابراین وقتی یک تحلیلگر بنیادی ارزش ذاتی را تخمین می زند, یک سود تا زمانی که قیمت بازار سهام به ارزش 'صحیح' خود برسد تحقق نمی یابد. این نوع از سرمایه گذاری سرمایه گذاری ارزش نامیده می شود و فرض می شود که بازار کوتاه مدت اشتباه است, اما که قیمت سهام خاص خود را در دراز مدت درست. این دراز مدت می تواند نشان دهنده یک بازه زمانی تا زمانی که چند سال, در برخی موارد.
علاوه بر این, اعداد تجزیه و تحلیل بنیادگرا تنها منتشر شد بیش از مدت زمان طولانی. صورتهای مالی به صورت سه ماهه ثبت می شوند و تغییرات در سود هر سهم به صورت روزانه مانند اطلاعات قیمت و حجم ظاهر نمی شود. همچنین به یاد داشته باشید که اصول اساسی ویژگی های واقعی یک تجارت است. مدیریت جدید نمی تواند پیاده سازی گسترده تغییرات یک شبه و طول می کشد زمان برای ایجاد محصولات جدید, کمپین های بازاریابی, زنجیره تامین, و غیره. بنابراین بخشی از دلیلی که تحلیلگران بنیادی از یک بازه زمانی طولانی مدت استفاده می کنند این است که داده هایی که برای تجزیه و تحلیل سهام استفاده می کنند بسیار کندتر از داده های قیمت و حجم مورد استفاده تحلیلگران فنی تولید می شوند.
تجارت در مقابل سرمایه گذاری
نه تنها تجزیه و تحلیل فنی کوتاه مدت بیشتر در طبیعت از تجزیه و تحلیل بنیادی, اما اهداف خرید (یا فروش) سهام معمولا برای هر رویکرد متفاوت است. به طور کلی, تجزیه و تحلیل فنی است که برای یک تجارت استفاده می شود, در حالی که تجزیه و تحلیل بنیادی استفاده می شود را به یک سرمایه گذاری. سرمایه گذاران دارایی هایی را خریداری می کنند که معتقدند می توانند ارزش خود را افزایش دهند در حالی که معامله گران دارایی هایی را خریداری می کنند که معتقدند می توانند با قیمت بیشتری به شخص دیگری بفروشند. مرز بین تجارت و سرمایه گذاری می تواند مبهم باشد اما تفاوت بین دو مدرسه را مشخص می کند.
منتقدان
برخی از منتقدان تجزیه و تحلیل فنی را نوعی جادوی سیاه می دانند. تعجب نکنید که می بینند اعتبار این رشته را زیر سوال می برند تا جایی که طرفدارانش را مسخره می کنند. در واقع تجزیه و تحلیل فنی تنها به تازگی شروع به لذت بردن از برخی از جریان اصلی اعتبار. در حالی که اکثر تحلیلگران در سمت اساسی تمرکز, فقط در مورد هر کارگزار سهام عمده نیز به کار تحلیلگران فنی و همچنین.
بسیاری از انتقادات به تحلیل تکنیکال ریشه در نظریه دانشگاهی دارد - به ویژه فرضیه بازار کارا. این نظریه می گوید که قیمت بازار همیشه صحیح است-هرگونه اطلاعات معاملاتی گذشته قبلا در قیمت سهام منعکس شده است و بنابراین هرگونه تجزیه و تحلیل برای یافتن اوراق بهادار کم ارزش بی فایده است.
هیچ پاسخ درستی در مورد اینکه چه کسی درست است وجود ندارد. استدلال هایی وجود دارد که باید از هر دو طرف مطرح شود و بنابراین این شما هستید که باید تکالیف را انجام دهید و فلسفه خود را تعیین کنید.